به گزارش پایگاه خبری ملت آزاد به نقل از به وقت مطالبه با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی، اگرچه زنان ایرانی در عرصه ورزش دستاوردهای ارزندهای را رقم زدهاند، اما همچنان سهم آنان از منابع، امکانات، و توجهات رسمی، بهمراتب کمتر از مردان است. تبعیض جنسیتی در ورزش ایران نه تنها یک واقعیت ملموس که یک ساختار نهادینهشده است؛ ساختاری که در سطوح مختلف تصمیمگیری، بودجهریزی، رسانهایسازی و حتی نگرش عمومی ریشه دوانده است.

ورزشکاران زن؛ میان انگیزه و موانع
بانوان ورزشکار در ایران، علیرغم محدودیتهای فراوان، در رشتههایی چون تکواندو، تیراندازی، کاراته، کشتی، و حتی فوتبال، توانستهاند به سکوهای جهانی برسند. با این حال، کمبود امکانات اختصاصی، فقدان حمایت رسانهای، بیثباتی مدیریت در بخش زنان، و نگاه غیرحرفهای به ورزش بانوان، همچنان انگیزههای آنان را تهدید میکند. در بسیاری از فدراسیونها، بخش بانوان نه یک «اولویت راهبردی»، بلکه یک «وظیفه حاشیهای» تلقی میشود.
تبعیض در تخصیص منابع و فرصتها
آمارهای رسمی منتشر نشدهاند، اما مشاهدات میدانی نشان میدهد که بودجه ورزش زنان در بسیاری از رشتهها کمتر از ۲۰ درصد کل بودجههاست. از سویی دیگر، حضور مربیان زن در سطح ملی نیز با محدودیت مواجه است و بسیاری از تیمهای زنان توسط مربیان مرد اداره میشوند. نبود مسابقات منظم لیگ، نبود زیرساخت تمرینی اختصاصی، و نادیده گرفتن زنان در پاداشها و مزایای قهرمانی نیز از دیگر مصادیق تبعیض هستند.
پوشش رسانهای؛ نیمه خاموش ورزش زنان
رسانههای رسمی و حتی خصوصی، سهم ناچیزی از گزارشها، تحلیلها و پخش زنده رویدادهای ورزشی را به زنان اختصاص میدهند. این کمتوجهی، نهتنها مشارکت عمومی زنان در ورزش را کاهش میدهد، بلکه تصویر عمومی از توانمندی بانوان ورزشکار را نیز تضعیف میکند. وقتی قهرمانی یک زن در آسیا یا جهان حتی به تیتر دوم روزنامهها هم نمیرسد، چگونه میتوان انتظار رشد ورزش حرفهای زنان را داشت؟
مسئله فرهنگ و نگاه اجتماعی
علاوه بر ساختارهای رسمی، نگرشهای سنتی و نابرابر در بدنه جامعه نیز مانعی جدی است. هنوز در برخی مناطق، ورزش زنان با انگهای فرهنگی مواجه است و مشارکت دختران در ورزش با تردید یا مخالفت روبهرو میشود. حل این معضل، نیازمند تغییر نگرش عمومی، آموزش خانوادهها، و الگوسازی از زنان موفق ورزشی در رسانههای عمومی است.
چه باید کرد؟
1.بازنگری در سیاستهای کلان ورزش کشور با محوریت عدالت جنسیتی.
2.اختصاص بودجههای مستقل و متوازن برای ورزش زنان در فدراسیونها.
3.رشد زیرساختهای ورزشی ویژه زنان با نگاه منطقهای و متوازن.
4.افزایش پوشش رسانهای برای مسابقات زنان و تولید محتوا با محوریت قهرمانان زن.
5.آموزش و توانمندسازی مربیان زن برای حضور فعالتر در مدیریت ورزشی.
6.ایجاد نظامهای تشویقی برای باشگاههایی که در حوزه زنان سرمایهگذاری میکنند.
در نهایت، رفع تبعیض از ورزش زنان، نه یک مطالبه فمینیستی بلکه بخشی از توسعه متوازن و پایدار کشور است. نادیدهگرفتن نیمی از جمعیت در حوزهای به مهمی ورزش، نهتنها ناعادلانه بلکه غیراقتصادی، غیرفرهنگی و مغایر با منافع ملی است. اکنون زمان آن رسیده که ایران، در مسیر عدالت ورزشی، گامی عملی و پایدار بردارد.
دیدگاهتان را بنویسید