۳۰ اردیبهشتماه مردی میانسال به خاطر کشیدن نقشه قتل برادرزادهاش در شعبه ۱۳ دادگاه کیفری از خود دفاع کرد. جلسه اول و دوم این پرونده با دفاعیات سه متهم دیگر یک هفته قبل از آخرین جلسه دادگاه برگزار شده بود، اما در جلسه آخر دادگاه عموی مقتول به جایگاه رفت و با رد اتهامش گفت: «من هیچ نقشی در ماجرای مرگ مقتول نداشتم و نمیدانستم که این افراد؛ متهمان دیگر پرونده در دفتر من مشغول طراحی نقشه برای آسیب رساندن به برادرزادهام هستند. من بیش از ۱۰۰ روز در بازداشت تحت فشار روانی بودم و درآنجا هم تاکید کردم که بیگناهم.» سم
به گزارش اعتماد، اواخر مهرماه سال ۱۴۰۲، پسری جوان از مغازهاش که حوالی میدان هفتتیر بوده خارج میشود، اما در بین راه اتفاقی عجیب رخ میدهد؛ دو نفر با شتاب از کنار او رد میشوند و به پسر جوان تنه میزنند! پسر جوان در چند قدمی خانهاش بیهوش روی زمین میافتد. همسایهها موضوع را به خانواده او اطلاع میدهند و خانوادهاش، او را به بیمارستان میرسانند، ولی این جوان در بیمارستان جانش را از دست میدهد.
اختلافات مالی ۴۰ میلیارد تومانی
طبق گزارش پلیس؛ تیم جنایی در گام بعدی سراغ افرادی میرود که با مقتول خصومت شخصی داشتند. در یافتههای پلیس مشخص میشود عموی او نقش پررنگی داشته است. او از مدتها قبل با مقتول و پدر او دچار اختلاف شده بود. پدر مقتول یک تاجر ثروتمند و صاحب چندین ملک و مغازه در پایتخت بود. بررسیهای ماموران پلیس حاکی از آن بود که پدر مقتول با برادرش اختلاف ۴۰ میلیاردی داشته است.
این اختلاف مالی باعث شده بود که سال گذشته در یک مهمانی عمو و پدر مقتول با یکدیگر درگیر شوند و در آن درگیری مقتول در دفاع از پدرش یک سیلی به گوش او بزند. به این ترتیب ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران، عموی مقتول را زیرنظر گرفتند و سرنخهایی به دست آوردند که نشان میداد او طراح نقشه این جنایت بوده است. بنابراین ماموران متوجه میشوند که او با فرد و افراد دیگری در ارتباط بوده که تحقیقات تیم جنایی نشان میداد کسی که شب حادثه به مقتول تنه زده بود، یکی از همین افراد بوده است.
همین کافی بود تا دستور بازداشت این فرد و مظنونان دیگر که در این ماجرا نقش داشتند به همراه عموی مقتول صادر شود. طولی نکشید فردی که به مقتول سم مار تزریق کرده به همراه همدستش در شهر شیراز دستگیر شدند. ماجرا از این قرار بود که آنها راهی شهر شیراز شده بودند تا فردی را به قتل برسانند، اما پیش از جنایت، پلیس به آنها مشکوک شده و چون همراهشان شوکر، گاز اشکآور و سرنگ بوده دستگیرشان کرده بود. با به دست آمدن این اطلاعات آنها برای انجام تحقیقات به اداره آگاهی تهران منتقل شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند.
آنها ابتدا اصرار بر بیگناهی داشتند و منکر این اتفاقات بودند تا اینکه فردی که با تزریق سم مار به مقتول حمله کرده بود به جنایت اعتراف کرد و گفت با تزریق سم مار، جان مقتول را گرفته است. متهم گفت که از سوی عموی مقتول اجیر شده و برای اجرای این جنایت دستمزد گرفته است. به این ترتیب با اعتراف این متهم و دستگیری سه نفر از متهمانی که در این پرونده نقش داشتند راز این جنایت عجیب برملا شد.
اولین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول درخواست اشد مجازات کردند و معتقد بودند که عموی مقتول نیز باید قصاص شود. پس از آن یکی از متهمان اجیر شده از سوی عموی مقتول به جایگاه رفت و گفت: «مادرم بیمار بود و به پول نیاز داشتم تا اینکه عموی مقتول به من گفت که در ازای مبلغ ۲ هزار دلار میخواهم پسر جوانی را بترسانی، من هم پذیرفتم. از آنجا که به مسائل محیط زیستی علاقهمند بودم و با مارها و سمومشان آشنا بودم، میدانستم که سم مار افعی چند روزی او را زمینگیر میکند.
من سم مار را گرفتم و با مقداری آب نمک رقیق کردم و در داخل سرنگ انسولین ریختم. در نهایت روز حادثه وقتی فهمیدیم که مقتول از مغازهاش خارج شده سراغش رفتیم و در یک لحظه سرنگ را به پشتش وارد کردم. بعد هم ۲ هزار دلار را نقد گرفتم و بلافاصله مار را داخل یک گونی گذاشتم و به شمال رفتم تا آبها از آسیاب بیفتد. بعد از ۱۰ روز به تهران برگشتم. البته چون مار مربوط به اکوسیستم ایران نبود و نمیشد آن را در شمال رها کرد، مار را به همدان بردم و در آنجا رها کردم. بعد هم فهمیدم پسر جوان مرده است. در حالی که من فقط میخواستم او چند روزی زمینگیر شود.»
در ادامه متهم دیگر به جایگاه رفت و گفت: «من در باشگاه بدنسازی کار میکردم. عموی مقتول معمولا برای ماساژ پیش من میآمد. یک روز ماجرای اختلاف با برادر و برادرزادهاش را تعریف کرد و از من خواست برادرزادهاش را گوشمالی بدهم. او یک خانه در قیطریه به من داد و گفت بدون اجاره میتوانم در آن ملک زندگی کنم.
من هم فردی که با مارها آشنایی داشت را به او معرفی کردم و پس از آن دیگر به ماجرا ورود نکردم. بعد از اینکه متوجه شدم پسر جوان فوت کرده از ترسم به ترکیه رفتم و میخواستم به اروپا بروم که متوجه شدم از طریق اینترپل برایم اعلان قرمز صادر شده به همین خاطر به عراق رفتم و از ترس دستگیری در عراق به صورت غیرقانونی وارد ایران شدم و خودم را معرفی کردم.»
در ادامه وکیل متهم گفت: «موکل من نقشی در ماجرا نداشته و وکلای عموی مقتول از او خواسته بودند که به ایران برگردد و به عنوان طراح نقشه خودش را معرفی کند و در ازای آن ملک قیطریه را به نام او بزنند و یک میلیارد تومان هم پول نقد به او بدهند که موکلم نپذیرفت.» با پایان اظهارات وکیل، قضات ادامه رسیدگی به این پرونده و دفاعیات عموی مقتول را به روز بعد موکول کردند.
دومین جلسه دادگاه
در جلسه دوم دادگاه یکی از متهمان که نقش زاغزنی را در این پرونده برعهده داشت به جایگاه رفت و گفت: «من به عنوان نوازنده دورهگرد سنتور در خیابان کار میکردم. فردی که سم مار به مقتول تزریق کرده و عامل اصلی قتل است از من خواست تا در محدوده حادثه که پدر مقتول مغازه داشت، ساز بزنم.
او به من گفته بود میخواهد پسر یکی از همکارانش را ادب کند و از من خواست تا او را بهطور نامحسوس زیرنظر بگیرم و وقتی از مغازه تنها خارج شد، خبر بدهم. بعد از حادثه هم با دو متهم دیگر که واسطه بین عموی مقتول و متهمان اجیر شده بودند به شمال رفتیم و پس از چند روز به تهران آمدم و با یکی از دوستانم به شیراز رفتیم که در آنجا به خاطر موتورم که پلاک نداشت، بازداشت شدم.»
او در ادامه گفت: «در بازداشتگاه شیراز بودم که ماموران پلیس با یک عکس از صحنه جنایت سراغم آمدند و پرسیدند آیا کسی که در این عکس ترک موتور نشسته تو هستی؟ آنجا بود که فهمیدم آن پسر جوان فوت کرده است. من در ازای زاغزنی یک گوشی آیفون گرفتم و آن را هم بابت بدهی به طلبکارم دادم. واقعا اگر میدانستم کارم منجر به قتل کسی میشود، همکاری نمیکردم.» بعد از آن هم نوبت به راننده موتورسیکلت رسید. او در دفاع از خودش گفت: «من از هیچ چیزی خبر نداشتم و تنها نقشم رانندگی بود.» با پایان دفاعیات دو نفر دیگر از متهمان قضات ادامه رسیدگی به این پرونده را برای دفاعیات عموی متهم به جلسه بعد موکول کردند.
آخرین جلسه دادگاه
عموی مقتول به جایگاه رفت و گفت: «من هیچ نقشی در ماجرای مرگ مقتول نداشتم و نمیدانستم که این افراد در دفتر من مشغول طراحی نقشه برای آسیب رساندن به برادرزادهام هستند. من بیش از ۱۰۰ روز در بازداشت تحت فشار روانی بودم و درآنجا هم تاکید کردم که بیگناهم.»
قاضی از او پرسید که اگر نقشی نداشتی چرا روز قبل از حادثه ۲۶ بار با فردی که راکب موتورسیکلت و تزریقکننده سم به مقتول بوده، تماس گرفته بودی؟
متهم جواب داد: «آن روز برای انجام کاری میخواستم به محدوده شوش بروم و به خاطر ترافیک و شلوغی با او تماس گرفتم که با موتور بروم.»
قاضی در ادامه همین سوال را از متهم اصلی که با تزریق سم باعث قتل پسر جوان شده، پرسید. متهم رو به عموی مقتول کرد و گفت: «با من تماس گرفتی تا هماهنگیهای لازم را برای آسیب زدن به برادرزادهات انجام دهی.» در ادامه قاضی به عموی مقتول گفت: «طبق گزارش پلیس، فردی که واسط شما با متهم اصلی بوده ساعت ۴ روز حادثه با پاکتی که ۲ هزار دلار داخل آن بوده از دفتر شما خارج شده و آن را به متهم اصلی داده است. چطور میگویی در جریان ماجرای نقشه جنایت نبودی؟»
متهم جواب داد: «من پولی به این فرد ندادم و نمیدانم آن را از کجا گرفته و حالا میخواهد من را مقصر نشان دهد.»
قاضی گفت: «آنتندهی تلفن همراه شما و یکی از متهمان نشان میدهد که در یک ساعت در یک مکان بودهاید.» در این لحظه متهم گفت: «بله من پول را از خودش گرفتم.» قاضی از متهم پرسید: «شما بعد از بازگشت یکی از متهمان از ترکیه و در حالی که میدانستید تحت تعقیب پلیس است با او قرار گذاشتی و به خانهاش رفتی. دلیل ملاقاتتان چه بود؟» متهم گفت: «قصد داشتم کیف و چمدان وارد کنم و برای این منظور با او قرار گذاشتم تا کارهای اداریاش را دنبال کند.»
قاضی گفت: «اما وکلای شما در تماس با این فرد از او خواسته بودند تا در ازای گرفتن یک خانه در قیطریه و پرداخت یک میلیارد تومان، اتهام شما را گردن بگیرد که صدای ضبط شده آنها هم در پرونده موجود است. چه دفاعی دارید؟»
متهم جواب داد: «من نمیدانم چرا وکلایم چنین کاری انجام دادهاند. من نه از آنها خواستم این کار را انجام دهند و نه موضوع تماس به من ربطی دارد.»
با پایان جلسه، قضات برای صدور رای وارد شور شدند.
اظهارات متهمی که با تزریق سم موجب قتل پسر جوان شده است
او که توسط عموی مقتول اجیر شده بود پیش از تشکیل جلسات دادگاه در اداره آگاهی به «اعتماد» میگوید که میخواسته جنایتها را طوری انجام دهد که هیچ سرنخی از خود به جای نگذارد. حالا این متهم به سوالات «اعتماد» به شرح زیر پاسخ میدهد.
چرا دست به این جنایت زدید؟
شرایط مالی خوبی نداشتم و حاضر بودم به خاطر پول هرکاری انجام بدهم، حتی آدمکشی.
چه کسی نقشه قتل را کشید؟
خودم کشیدم. این نقشه مختص خودم است. قدم به قدم را خودم طراحی و اجرا کردم. میخواستم خاص و ویژه باشد.
چرا برای قتل، سم مار را انتخاب کردید؟
من سالها قبل در یکی از شهرهای جنوب غربی کشور آتشنشان بودم. اغلب ماموریتهایی که میرفتم مربوط به مارگیری بود، چون علاقه شدیدی به مار داشتم. ۶ سال است که تحقیقاتم روی گونههای مارهاست. مثلا کدام سمشان کشندهتر است. هر اطلاعاتی بخواهید درباره مارها دارم، چون سالهاست که تحقیق میکنم. از سوی دیگر میخواستم قتلی که مرتکب میشوم، خاص باشد و لو نروم.
چرا شغل آتشنشانی را ترک کردید؟
ترک نکردم، اخراج شدم. آن هم به خاطر مشکلاتی که پیش آمد. هرچند کارم را دوست داشتم، اما خب مسوولان سازمان وقتی دیدند مشکل دارم، اخراجم کردند.
مقتول را میشناختید یا از طرف فردی معرفی شده بود؟
نه، نمیشناختم. یکی از دوستانم او را به من معرفی کرد. او میگفت که مقتول یکی از بستگانش است و با او دچار اختلاف ۴۰ میلیاردی شده است. او در ازای پرداخت دو هزار دلار، از من خواست تا جان آن جوان را بگیرم. من هم دستمزدم را گرفتم و نقشه را کلید زدم.
از جزییات روز حادثه بگویید.
۱۰ روز قبل از قتل به حوالی محل کار مقتول رفتم و بساط نوازندگی پهن کردم تا آمار او را بگیرم. میخواستم بدانم چه ساعتی میرود و چه ساعتی برمیگردد. یک گیتار دستم گرفته بودم و در خیابان نوازندگی میکردم تا بتوانم اطلاعاتی از مقتول کسب کنم. شب حادثه هم با کمک یکی از دوستانم رفتیم محلی که قرار بود جان مقتول را بگیریم. از قبل یک مار افعی خریده و زهرش را با روشهای خاصی که بلد بودم، گرفتم. زهر را داخل سرنگ ریختم و با آب نمک حلش کردم. سپس در فرصتی مناسب به مقتول تنه زدم و سم را به بدنش تزریق کردم. بدون آنکه مقتول متوجه شود. تصور میکردم نقشهام خاص است و هرگز لو نمیروم، اما خب ماه همیشه پشت ابر نمیماند.
ماجرای نقشه دومین جنایت در شیراز چه بود؟ توضیح میدهید.
دومین فردی که قرار بود به قتل برسد راننده یک جنسیز بود. خیلی پولدار بود و با فردی اختلاف داشت. همان فرد مرا اجیر کرد و پیشنهاد چند هزار دلاری به من داد تا نقشه قتل را عملی کنم. من هم پذیرفتم تا او را با سم مار به قتل برسانم. با همدستانم رفتیم تا جان او را بگیریم. با موتور کنار خیابان ایستاده بودیم تا سوژهمان برسد و نقشه را عملی کنیم. ناگهان ماموران پلیس به ما مشکوک شدند و ما را دستگیر کردند.
سپس ما را به اداره آگاهی فرستادند تا گوشیهایمان بررسی شود. متاسفانه من پیامهای واتسآپم را پاک نکرده بودم و با طراح دومین نقشه جنایت پیامهایی رد و بدل کرده بودیم که این پیامها داخل گوشیام جا مانده بود. ماموران هم متوجه شدند که من دستمزد گرفتم تا فردی را در شیراز به قتل برسانم. من هم مجبور شدم اعتراف کنم، اما راز قتل پایتخت همچنان فاش نشده بود. چند روز بعد کارآگاهان پلیس آگاهی تهران به شیراز آمدند و گفتند که دست من رو شده است. این شد که ناچار شدم به قتل اول نیز اعتراف کنم. سم
دیدگاهتان را بنویسید