۱. تعریف طبقه متوسط: فراتر از درآمد
به گزارش ملت آزاد به نقل از مدار ملی، پیش از بررسی فروپاشی یا تضعیف طبقه متوسط، باید تعریفی از آن ارائه داد. تعریف طبقه متوسط صرفاً بر اساس درآمد، میتواند گمراهکننده باشد. اگرچه رایجترین تعریف اقتصادی، خانوارهایی را با درآمد بین ۷۵ تا ۲۰۰ درصد درآمد متوسط ملی (median national income) در نظر میگیرد (OECD)، اما این طبقه شامل ابعاد دیگری نیز میشود:
- منزلت اجتماعی: شامل مشاغل یقه سفید، متخصصان، مدیران، و افرادی با سطح تحصیلات بالا.
- توانمندی و تخصص: داشتن مهارتها و دانش خاص که به آنها امکان کسب درآمدی پایدار را میدهد.
- سبک زندگی: توانایی برای مالکیت مسکن (هرچند با وام)، دسترسی به آموزش با کیفیت، بیمه سلامت، پسانداز برای بازنشستگی و برخورداری از برخی “تجملات کوچک” مانند سفر یا غذا خوردن بیرون از خانه.
- امنیت مالی نسبی: عدم زندگی “دستبهدهان” و داشتن مقداری درآمد آزاد پس از پوشش نیازهای اولیه.
فروپاشی طبقه متوسط به معنای آن است که علاوه بر کاهش درآمد، منزلت و قدرت این طبقه نیز در تنگنا قرار گیرد و افراد از نظر اجتماعی و اقتصادی به سمت قطبهای پایینتر یا (به ندرت) بالاتر سوق داده شوند.
۲. شواهد جهانی: نشانههای یک پدیده فراگیر
در بسیاری از کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، شواهدی مبنی بر تضعیف طبقه متوسط دیده میشود:
- کاهش سهم جمعیتی و درآمدی: در ایالات متحده، سهم بزرگسالان در خانوار متوسطدرآمد از ۶۱% در سال ۱۹۷۱ به ۵۰% در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است (Pew Research Center). سهم این طبقه از درآمد کل نیز از ۶۲% در سال ۱۹۷۰ به ۴۲% در سال ۲۰۲۰ رسیده است. در اروپا نیز، طبقه متوسط در تقریباً دو سوم کشورهای عضو اتحادیه اروپا طی ۱۵ سال گذشته کوچکتر شده است (Eurofound).
- افزایش هزینههای ضروری: هزینههای مربوط به مسکن، آموزش، و مراقبتهای بهداشتی، سریعتر از درآمد متوسط رشد کردهاند. به عنوان مثال، قیمت مسکن طی دو دهه گذشته سه برابر سریعتر از درآمد متوسط خانوارها افزایش یافته است (OECD). این امر فشار زیادی بر بودجه خانوارهای متوسط وارد میکند.
- افزایش بدهی: بسیاری از خانوارهای متوسط برای تأمین نیازهای اولیه یا حفظ سبک زندگی خود، مجبور به افزایش بدهی شدهاند. بدهی خانوارها در ایالات متحده در سال ۲۰۲۳ از ۱۷ تریلیون دلار فراتر رفت (libertywaytap.com).
- نیاز به چندین منبع درآمد: در گذشته، یک درآمد واحد غالباً برای حفظ سبک زندگی طبقه متوسط کافی بود، اما اکنون بسیاری از خانوارها برای پوشش هزینههای اساسی به چندین شغل یا چندین منبع درآمد نیاز دارند.
- عدم توانایی پسانداز: کاهش توانایی برای پسانداز اضطراری یا بازنشستگی، نشانهای دیگر از تضعیف امنیت مالی طبقه متوسط است.
۳. عوامل مؤثر بر تضعیف طبقه متوسط
چندین عامل کلان اقتصادی و اجتماعی به این پدیده دامن زدهاند:
- نابرابری فزاینده: شکاف درآمدی میان دهکهای بالا و پایین در بسیاری از کشورها به شدت افزایش یافته است. سیاستهایی مانند “اقتصاد آبشاری” (trickle-down economics) که به نفع صاحبان سرمایه و منابع طبیعی عمل میکنند، سهم کارگران را از رشد اقتصادی کاهش دادهاند.
- تغییرات تکنولوژیک و اتوماسیون: پیشرفتهای تکنولوژی، به ویژه هوش مصنوعی و اتوماسیون، بسیاری از مشاغل با مهارت متوسط و روتین را حذف کرده یا در معرض خطر قرار داده است. این امر تقاضا را به سمت مهارتهای سطح بالاتر سوق داده و منجر به توزیع نابرابر درآمد نیروی کار شده است.
- جهانیشدن: تجارت بینالمللی و برونسپاری مشاغل (offshoring)، به ویژه در کشورهای پیشرفته، بر دستمزدها و فرصتهای شغلی کارگران کممهارت و متوسط در بخشهای قابل مبادله تأثیر منفی گذاشته است.
- تضعیف نهادهای بازار کار: کاهش قدرت اتحادیههای کارگری و مقرراتزدایی اقتصادی در برخی کشورها، به تضعیف چانهزنی نیروی کار و افزایش نابرابری در توزیع درآمد منجر شده است.
- افزایش تورم: نرخ تورم بالا در سالهای اخیر در بسیاری از نقاط جهان، قدرت خرید طبقه متوسط را به شدت کاهش داده و آنها را به سمت دهکهای درآمدی پایینتر سوق داده است.
- سوداگری در بازار مسکن: رشد سرسامآور قیمت مسکن و عدم تناسب آن با درآمدها، دسترسی به مالکیت مسکن را برای بسیاری از خانوادههای متوسط دشوار کرده است.
۴. پیامدهای فروپاشی طبقه متوسط
تضعیف طبقه متوسط، پیامدهای جدی و گستردهای برای جوامع دارد:
- کاهش انسجام اجتماعی: طبقه متوسط به عنوان نیروی میانجی و ثباتبخش در جامعه عمل میکند. تضعیف آن میتواند به افزایش قطبیسازی اجتماعی و سیاسی، و کاهش همبستگی ملی منجر شود.
- تهدید دموکراسی: طبقه متوسط از نظر تاریخی حامی اصلی دموکراسی و نهادهای آن بوده است. تضعیف این طبقه میتواند به کاهش مشارکت سیاسی، افزایش پوپولیسم و تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک منجر شود.
- کاهش مصرف و رشد اقتصادی: با کاهش قدرت خرید طبقه متوسط، که سهم قابل توجهی در مصرف کلی اقتصاد دارد، موتور رشد اقتصادی مبتنی بر مصرف نیز کند میشود.
- افزایش آسیبهای اجتماعی: فقر و ناامنی اقتصادی میتواند زمینهساز افزایش بزهکاری، اعتیاد، و سایر آسیبهای اجتماعی شود.
- مهاجرت نخبگان و سرمایه انسانی: افراد تحصیلکرده و متخصص طبقه متوسط، در صورت عدم چشمانداز روشن در کشور خود، به مهاجرت فکر میکنند که این امر به تخلیه سرمایههای انسانی منجر میشود.
نتیجهگیری
شواهد فزایندهای نشان میدهند که در بسیاری از نقاط جهان، طبقه متوسط در حال کوچک شدن و تحت فشار قرار گرفتن است. این پدیده، که ناشی از عوامل پیچیده اقتصادی، تکنولوژیک و سیاستی است، زنگ خطری جدی برای پایداری اجتماعی و اقتصادی جوامع است. برای مقابله با این روند و تقویت طبقه متوسط، نیاز به رویکردهای سیاستی جامع و چندوجهی است که شامل:
- کاهش نابرابری درآمدی و ثروت: از طریق نظامهای مالیاتی مترقی و مبارزه با رانت و فساد.
- سرمایهگذاری در آموزش و مهارتآموزی: برای تطبیق نیروی کار با تغییرات بازار و مشاغل جدید.
- تقویت شبکههای حمایت اجتماعی: بیمههای بیکاری، تأمین اجتماعی، و خدمات بهداشتی و آموزشی با کیفیت برای همه.
- سیاستهای مسکن و شهری عادلانه: کنترل سوداگری و تسهیل دسترسی به مسکن مناسب و ارزان.
- تقویت نهادهای دموکراتیک و مشارکت عمومی: برای افزایش صدای طبقه متوسط در فرآیندهای تصمیمگیری.
در نهایت، سلامت و پویایی یک جامعه تا حد زیادی به سلامت و پویایی طبقه متوسط آن بستگی دارد. نادیده گرفتن چالشهای پیش روی این طبقه، میتواند بهای سنگینی برای آینده اجتماعی و سیاسی کشورها داشته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید